تفاوت بین فروشندگان بالا و فروشندگان متوسط این است که فروشندکان سطح بالا اول اجناس را به خودشان می فروشند بعد به سراغ مشتری می روند

فرض کنید شما یک کفش چینی از نوع درجه دهم داشته نه چرم خوبی دارد نه کفی خوب و پای شما در عرض چند ساعت به شدت بو می گیردآیا آن را به پدر خود پیشنهاد میکنید؟

اکثر قریب به اتفاقی که کتاب در زمینه بازاریابی موجود است و سمینارهایی که برگزار میشود تماما بحث بر روی مشتری و مشتری مداری است.

ارتباط سود مند با مشتری و مراحل دیگر است.اما اینها زمانی به وجود می آید که مشتری از اجناس شما در حال استفاده است.

بارها توسطاساتید مطرح شده که با دیدن فیلم راز نمی شود بازاریاب شد و کسی هم مدعی نیست؟!!

اما باید در نظر داشته باشیم که بازاریابی رابطه تنگاتنگی بین بازاریاب و مشتری مجود دارد.تمام دوره ایی که در زمینه اموزش فن بیان,فنون و مهرتهای سخنوری, اعتماد بنفس,….از ابتدا برای بازاریابان طراحی شده چرا؟

چون ما بیشتر از بقیه انسانها با جامعه در ارتباط هستیم.یک بازاریاب مواد غذایی در روز احتمال اینکه به پنجاه و یا بشتر مشتری سر بزندزیاد است.

اما یک کارمند حداقل با دو یا سهمشتری سر و کار دارد.تلفن بازاریاب حتی ساعت ده شب برای کار زنگ می خورد.اما یک کارمن چی؟

آنچه که مسلم است و یک بازاریاب باید بر آن تمرکز ویژه نماید مر حله قبل از بازاریابی است.

اگر بازاریابی را به دو روی سکه تشبیه کنیم یک روی آن ارتباط با مشتری و مراحا شش کانه فروش است.و روی سکه دیگر آن ارتباط بازاریاب و تصویر سازی ذهنی آن با خود است.

موفقیت شما بسیار چشم گیر خواهد بود چنانچه تصویر سازی ذهنی از مراحل فروش خود در طول روز بکنید.

و تصویر واضح وشفافی از اجناسی که می فروشید در ذهن داشته باشید.فردی که از روی بکاری و یا اجباری دست به فروش جنسی بزند قطعا وفق نخواهد بود.

بنابراین هر روز وقتی بگذارید و گوشه ای آرام بنشینیدچشمان خود را ببندیدو مراحل جذب و فروش و حفظ مشتری را در ذهن خود تصویر بکشید و مقدار فروش خود را مجسم کنید.

من خود در این هجده سالی که در کار فروش هستم بارها و بارها تجربه کرده ام که هر موقع کار فروش درونی خودم را انجام می دادم فروشم بسیار خوب بود.و هرگاه از انجام چنین تمرین هایی خود داری می کردم فروشم به شدتت افت می کرد.

به طوری که دو سال فقط به بازاریابی و تلاش مطلق دست زدم شبانه روز کار می کردم مسافرت های طولانی و مقدار خوابم به روزی سه یا چار ساعت می رسید

اما هیچ گاه بابت هدفی که تعیین می کردم دست نمی یافتمیا به سختی و مشقت فراوان یک روز که واقعا خسته شده بودم به خودم گفتم دیگه کافیه و شروع به تمرین های لازم نمودم.

مسافرتهام درگر قطع شد مشتری هام در نهایت ناباوری بهم زنگ می زدند و سفارش می دادند.مقدار فروشم افزایش چشم گیری پیدا کرد و حال با تمام وجودم و تک تک سلول های بدنم اعتقاد دارم که همان مقدار به بازاریابی بیرونی و مشتری اهمیت میدهیم باید به خودمان و درون خودمان توجه لازم مبذول داریم.

شما هم می توانیداین کارها و تمرین ها رو انجام ندهیدو در سطح متوسط ها باقی بمانید.اما مطمئن باشید در همان سطح باقی می مانید.

بنابراین از شما می خواهم که قبل از اینکه به بازاریابی مشغول شویدقبل از شروع کار مراحل زیر را انجام دهید؛

۱-تصویر سازی ذهنی از مراحل فروش و مقدار فروش که می خواهید انجام دهید بکنید.

۲-گفتن عبارات تاکیدی بسیار ضروری است

۳-گوش دادن به کتاب های صوتی,رفتن به سمینار های مختلف بسیار راه کشاست

۴-حتما یک ساعت قبل از فروش مطالعه در زمینه بازاریابی را فراموش نکنید

به یاد داشته باشید تمام سخرانها و اساتید دانشگاه   معلمان ….برای اینکه بهتر صحبت کنند شب قبل از سخرانی و یا کلاس حتما موضوعات مطرحه را مطالعه کرده و سپس اقدام به برگزاری کلاس و یا سخرانی می کنند.ماهم باید همین گونه عمل کنین و آن را جزء جدا نشدنی از کار خود قلم داد کنیم

و آنگاه خواهید دید که چگونه در کارمان با افراد های دیگر فرق پیدا میکنیم.

به امید فروش های میلیونی

نویسنده؛مهدی علیپور سایت آموزش بازاریابی و موفقیت